معنی مرکز انرژی منظومه شمسی
حل جدول
خورشید
کهکشان منظومه شمسی
راه شیری
غول منظومه شمسی- پنجمین سیاره منظومه شمسی
مشتری
منظومه طویل
منظومه شمسی
دورترین سیاره منظومه شمسی
پلوتون
از سیارات منظومه شمسی
اورانوس
فرهنگ معین
(مَ مِ ه شَ) (اِمر.) خورشید و سیاراتی که به دورش می چرخند تشکیل منظومه شمسی را می دهند.
انرژی
(اِ نِ) [فر.] (اِ.) نیرو، قدرت، توانایی انجام کار، کارمایه (فره).،~ اتمی نوعی انرژی که در واکنش های هسته ای آزاد می شود، انرژی هسته ای.،~ خورشیدی انرژی تابشی پرتوهای خورشید.،~ پتانسیل انرژی که اجسام بر اثر قرار گرفتن در وضع خاصی دارا می شوند.
فرهنگ فارسی آزاد
منظومه شمسِی، (Solar System) مجموعه 9 سیاره است که با نظم نجومی خاص بدور خورشید می چرخند و عبارتند از: مِرکوری، وِنوس، زمین، ماری، ژوپیتر، ساترن، اورانوس، نپتون، پلوتو (به «سیارات» نیز مراجعه شود)،
سیارات منظومه شمسی
سَیّارات مَنظُومه شَمسی، سیاره هائی هستند که به دور خورشید می گردند و بر حسب فاصله از خورشید از نزدیکترین تا دورترین عبارتند از 1-عَطارُد یا تیر Mercury 2- زُهره یا ناهید Venus -زمین 4Earth، مِرّیخ یا بهرام 5Mars- مُشتَری یا هرمز 6Jupiter-زُحَل یا کیوان 7Saturn- اورانوس 8Uranus- نپتون 9Neptun پلوتون Pluton
فرهنگ واژههای فارسی سره
کهکشان خورشیدی، کهکشان خورشیدی، مهر سامان
کلمات بیگانه به فارسی
کهکشان خورشیدی
ترکی به فارسی
انرژی
لغت نامه دهخدا
انرژی. [اِ ن ِ] (فرانسوی، اِ) نیرو. قوه. قدرت. (فرهنگ فارسی معین). کارمایه. (یادداشت مؤلف). مفهوم انرژی یکی از اساسی ترین مفاهیم فیزیکی است ولی تعریف ساده و در عین حال دقیق آن دشوار است، معمولاً انرژی را توانایی یا قابلیت انجام دادن کار تعریف می کنند. مثلاً اسب انرژی دارد، زیرا میتواند باری را بکشد، فنر کوک شده ٔ ساعت دارای انرژی است، زیرا میتواند عقربه ها را حرکت دهد. خازنی که بار برقی دارد در ضمن تخلیه کار میکند و بنابراین انرژی دارد. اغلب انرژی را با نیرو (عامل تغییر حرکت جسم) و قدرت (کاری که درواحد زمان انجام میگیرد) اشتباه میکنند. انرژی از جنس کار است و با آحاد کار اندازه گیری میشود. هرگاه کاری بر جسمی انجام گیرد معادل آن کار بر انرژی افزوده میشود و اگر جسمی کاری انجام دهد معادل آن کار از انرژی جسم کاسته میشود. (از دایره المعارف فارسی).
- باانرژی، باقوت. نیرومند. (از یادداشتهای لغت نامه).
- بی انرژی، بی قوت. ناتوان. (از یادداشتهای لغت نامه).
منظومه
منظومه. [م َ م َ / م ِ] (از ع، ص، اِ) تأنیث منظوم. منظومه. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منظوم شود. || هر چیز واقعشده در صف و قطار و در نظم. (ناظم الاطباء).
- منظومه ٔ زواهر، رشته ٔ مروارید. (ناظم الاطباء).
|| هر یک از شموس با سیارات و اقمار او. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- منظومه ٔ شمسی، عبارت است از خورشید و عطارد و زهره و زمین و مریخ و مشتری و زحل و اورانوس و نپتون و پلوتون و اقمار سیارات و ذوات الاذنابی که در حول و حوش خورشید درحال سیر و حرکتند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| هر کلام موزون و مسجع و شعر و نظم. (ناظم الاطباء). داستانها و افسانه های بلند که در قالب مثنوی به نظم درآورده باشند مانند منظومه ٔ ویس ورامین، منظومه ٔ وامق و عذرا و...
- منظومه های اهالی پسند، شعرهایی که مردمان دانامی پسندند. (ناظم الاطباء).
معادل ابجد
2979